" صاحبانِ ابزارِ تولید و کارفرمایِ کارگراناند."
کارل مارکس
اصلا دوست ندارم در قامت یک لیبرال اظهارنظر کنم و همچنان چشم امیدم به آیندهایست که ازآن مردم میشه؛ ولی چه باید کرد که آرزویی بس دورو درازه؛ از همین رو چند خطی درباره وضعیتی که دراون قرار داریم میخوام بنویسم، از جایی که به این تاریخ رسیدیم تا چیزی که انتظارمون رو میکشه.
کموبیش اینروزها همه در تبوتاب به هم زدن سرمایهای هستن! خب همین جا مکث کنید! موضوع دقیقا همینه: یعنی "جمعآوری سرمایه" این نگرش فئودالگونه همچنان درون ما(ی دورمانده از تاریخ تجدد) وجود داره و هر روز بیشترو بیشتر پروبال پیدا میکنه و در هر دور تاریخی صورت خاصی داره، یک روز فقط جمع کردن زمین بود، روزی به جمع کردن املاک و مستغلات بدل شد، روزی طلا، روزی دلار و امروزه روز هم بورس!
عصر روشنگری رو از یک منظر میشه در قالب چرخش نظامهای فئودالیسم به سوی نظامهای قانونپایه و تولید-محور تحلیل کرد؛ نظام هایی که میشه گفت کم کم بعد از انقلاب فرانسه شکل گرفت، نظامهایی که درون اون دیگه قدرت حاکمان به میزان زمینهایی که در اختیار داشتن نبود و میزان قدرت یک نظام رابطه مستقیمی پیدا میکرد با بازار آزاد، و هرکی میتونست بازار رو از آن خود کنه قطعا پیروز میدان بود.
در این میون طبقهای که وصفش در مطلع یادداشت از زبان کارل مارکس اومد نقش به سزایی داشت، مارکس این جمله رو در وصف طبقه بورژوآ به کار برد، طبقهای که به شکل شهودی در ابتدای راه در مجلس اعیان بریطانیا ظهور و ثبوت خودش رو کامل کرد، مجلسی که اعضای اون رو "#جنتلمن" خطاب میکردن و با گرفتن اختیارات از طبقه حاکمه برای بسط هرچه بیشتر بازار آزاد از هیچ تلاشی دریغ نکردند.
غرب اینچنین شکل گرفت؛ حتی بعد از هجرت جنتلمنها به امریکای شمالی ابتدا قانون و سرمایهداری ملاک قرار داده شد و پس از آن در قرن بیستم به شکل قطرهچکانی دموکراسی وارد تهای کلی طبقه اعیان جهان شد؛ پس ازآن همه به فکر ارزش افزوده و در رقابتی نفسگیر قرار گرفتند؛ اما در این میان استثنائاتی هم وجود داشت؛ در عصر روشنگری و پس از انقلاب فرانسه و دورِ تاریخی که ذکر شد، رقابت و تولید تبدیل به یک فرهنگ برای مردم غرب شد، به شکلی که همه به فکر رقابت در بازار آزاد بودند؛ رقابت در این عرصه نه اخلاق میشناسد نه خرد و کلان، نه مردم فقیر افریقایی میشناسد نه بنیادگرایان مسلمان؛ رقابت در این عرصه، به همه جوامع به چشم مصرفکننده مینگرد؛ به بنیادگرایان مسلمان سلاح میفروشد و به مردم افریقا آب شیرینکن و. .
حال پس از تقوم این #فرهنگ و نگرش، گام نهادن در این وادی آنهم به سبکی غیر معقولانه توسط جمهوری اسلامی چیزی جز خسران مضاعف به همراه نخواهد داشت، مدیریت فئودالی همچنان در جمهوری اسلامی باقیست و ادعای رقابت توسط ج.ا. در بازاری که خود یکی از کلان مصرفکنندگان آن است فوقالعاده مضحک است؛ واگذاری شرکتهای دولتی در بورس و خصوصی کردن بهداشتودرمان یا آموزش هم حتی کمکی به این ویرانه نمیکند، چرا؟ چون که ایده اصلی، آن #فرهنگی که به دنبال تولید و ارزش افزوده باشد وجود ندارد؛ و همچنان سایهی سنگین مدیریت توسط حکومت در نیمچه واگذاری شرکتهای دولتی دیده میشود، چه برسد به اینکه تولیدکننده مستقل راه خودش را برود و از تهای کلی نظام که به تجارت آزاد آسیب میزند مصون بماند.
پس نتیجه میگیریم که هنوز کار داریم؛ شاید این اتفاقات مقدمهای باشد برای قرار دادن نظام در یک امر انجام شده، از همین جهت باید منتظر ماند که تا پایان سال آیا تهای کلان فرقی میکند یا خیر.
درباره این سایت